اگر سطح زمین ر ا محیط بازار در نظر بگیریم برای یک معماری ممکن است به حالات مشخص شده در شکل بر روی سطح زمین برخورد نماییم که هر کدام از این حالات تعریفی خاص دارند که به آنها می پردازیم :
1- Monolithic :
تک صدایی ، همه محصولات تحت یک نام قرار می گیرند .در این مدل هزینه تبلیغات و بازاریابی پایین است ولی بدنام شدن یکی حوزه ، همه حوزه ها را در خطر قرار می دهد .مانند Samsung , GE , Philips ,....
2- Endorsed :
از برند بزرگتر و قوی تری اعتبار می گیریم .کم ارزشترین برند ها در این مدل هستند .در برند سازی از این مدل کمتر استفاده می کنیم .فقط در جایی که بخواهیم تخصص را نشان دهیم اینگونه عمل می نماییم .
3- Individual :
هزینه تبلیغات و بازاریابی در این مدل بالاست ولی بدنام شدن یک محصول ، دیگران را به خطر نمی اندازد . مانند Pif paf , Lux ,.....
از لحظه ای که یک برند در معرض دید مشتریان قرار می گیرد تا زمانی که در حال استفاده از آن برند هستند مراحل بسیار مهمی وجود دارند که می بایست به دقت برروی هرکدام از این مراحل کار شده تا تصویری که از یک برند در ذهن مشتریان نقش می بندد بسیار مطلوب ومشعوف کننده باشد .
ZMOT : Zero moment of truth
این مرحله مهمترین مرحله فرایند می باشد و بیشترین Touch point ها را در این قسمت با مشتریان داریم ودر این مرحله است که تصویری از ما و برند مان در حال شکل گیری در ذهن مشتریان است .در این مرحله Touch point های
1- promise
2- Product
3- Personality
4- Perception
با مشتریان درگیر هستند و در این بین بیشترین و مهمترین سهم را Product دارد .
FMOT: First moment of truth
این مرحله لحظه ای است که مشتری را با محصول درگیر می کنیم .Touch point های این مرحله عبارتند از :
1- Product
2- Place
3- People
SMOT: Second moment of truth
این مرحله برند توسط مشتریان خریداری شده و زمانی است که مشتریان می خواهند از برند ما استفاده نمایند در این مرحله Touch point های درگیر عبارتند از :
1- Performance
2- Product
TMOT: third moment of truth
مرحله نهایی شکل گیری تصویر در ذهن مشتریان در این قسمت است که با عملکرد صحیح در این مرحله می توان از مشتریان برند ، یا مشتریان دوباره ساخت و یا تبلیغ کنندگانی وفادار برای برندمان .Touch point های درگیر در این مرحله عبارتند از :
1-Promise
2- Perception
3- Product
اقدامات یک سازمان به وجود آورنده ارزش ویژه یک برند می باشد که ان اقدامات می تواند در حوزه سازمان و یا حوزه اجتماعی باشد .به صورت کلی چند رویکرد را می توان در مورد ارزش ویژه برند قائل شد :
TBBE : Trader base brand equity
در این حوزه ارزش ویژه برند در نزد واسطه هایی است که برای برند وجود دارند به معنای دیگر واسطه ها این برند را به دیگر برندها ترجیح می دهند .در این رویکرد می بایست دارای زنجیره تامین و توزیع بسیار قوی باشیم .
CBBE: customer base brand equity
در این حوزه ارزش ویژه برند بر اساس درکی است که مشتریان از برند دارند .
در صورتی که برندی هردو این رویکرد ها را داشته باشند دچار هم افزایی می گردند . TBBE یک رویکرد شرکتی است و CBBE یک رویکرد اجتماعی
همانطور که در شکل مشخص است می توان براساس روابطی که در پیرامون یک سازمان و برند های آن سازمان موجود است به یک مدل 4 گانه دست یافت :
IBBE: Industry base brand equity
در این حوزه ارزش ویژه یک برند بر اساس صنعتی است که عرضه می شود .
TBBE:
میزان جذابیت در یک صنعت باعث قدرت در این حوزه می شود و سفارشات از طریق واسطه ها به شرکت می رسد .
CBBE:
با استفاده از یک شبکه توزیع قدرتمند و در دسترس قراردادن برندها می توان مشتریان را جلب نمود .در این حوزه می بایست توجه داشت که اگر مشتریان برندی را نخواهند توزیع کنندگان حاضر به سرمایه گذاری نیستند .
SBBE : Society base brand equity
تاثیرات مسائل اجتماعی بر برندها مثلا برنده های طرفدار محیط زیست مقبول ترند .
با استفاده از مدل چهار گانه می توان به مدل های 3 گانه ای دست یافت که از این مدل ها می توان برای تحت فشار قرار دادن عامل یا حوزه های که وجود ندارد استفاده نمود مثلا در مدل ITS می توان با قدرت صنعت و توزیع کنندگان و اجتماع مشتریان را وادار به خرید نمود .این مدل های 3 گانه به شرح ذیل می باشند :
ITS, CTS, ICT, ICS,TCS